روغن سوخته ، خريد روغن سوخته و خريدار روغن سوخته را هميتجا پيدا كنيد روغن سوخته ، خريد روغن سوخته و خريدار روغن سوخته را هميتجا پيدا كنيد .

روغن سوخته ، خريد روغن سوخته و خريدار روغن سوخته را هميتجا پيدا كنيد

پست مشاوره 15

سلام دوست عزيز.به نظر من بيشتر پسرها فقط براي هوس با دختر دوست ميشه و بعضي از آنها براي اين كه راه باز كنند براي سكس مي گه ما كه قرار ازدواج كنيم پس بيا الان با هم باشيم؟

سلام: درست حق باشماست اينجا مقصركيه ميگم ..دختر چرا تن به اين خواسته ها ميده مگه نميدونه در روابطي كه سكس در انها باشه ازدواج صورت نميگيره كدوم پسري بعد ازانجام يه رابطه ي جنسي حاضره با اون دختر ازدواج كنه. ازدواج نميكنه و بيش از90/. درصد از روابطي كه دران رابطه جنسي صورت گرفته ازدواج صورت نميگيردو 95/. از پسران راضي نميشن باكسي كه رابطه جنسي داشتن ازدواج كنن و بقيه كه به ازدواج ختم ميشود به دلايلي مثل(باردارشدن... وجلوگيري از حفظ ابروريزي ...)است و حتي اگر چنين نباشد درزندگي زناشويي دچارمشكل ميشوند پس سعي شود ازچنين روابطي اجتناب كردهميشه خدارادرنظر بايد بگيريم چون او همه جا نظارگراعمال ماست خوشا كه عمل خوبي داشته باشيم دركل به خودمون بياييم چه پسر چه دختر...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

رابطه نامشروع سبب ادامه ارتباط بعد از ازدواج

در خاطر و ذهنشان باقي خواهد ماند و گاهي بعد از ازدواج همسرش را با دوست پسر يا دوست دخترش مقايسه ميكند و ميبيند كه دوستش از جهات مختلف مانند زيبايي تحصيلات و آداب معاشرت از همسرش برتر است لذا با اينكه ازدواج كرده اما بسياري از اوقات به فكر دوست پسرش يا دخترش ميباشد

بالخصوص اين خصوصيت در دختران كه ازدواج كردند بيشتر است چون اگر از شوهر خود عاطفه نبينند زود خودشون ميبازند و در اولين فرصت و در اثر كوچكترين ناراحتي بين او و همسرش با دوست نامحرمش رابطه نامشروع برقرار ميكند متاسفانه الان عده اي هستند

با اينكه ازدواج كردند باز رابطه نامشروع دارند و دلايل آن هم چيزي نيست جز اينكه قبل از ازدواج رابطه نامشروع داشتند و نوعي تنوع طلبي در وجودشان نهفته شده كه بعد از ازدواج به يك نفر قانع نيستند پيامبر (ص) فرموده اند : از خلوت كردن با زن نامحرم بپرهيزيد قسم به آن خدايي كه جانم در دست اوست مردي با زني خلوت نميكند مگر اينكه شيطان براي وسوسه و به گناه انداختن ان دو وارد ميشود اگر خوكي آلوده به كثافت و لجن باشد و به انسان زحمت و اذيت برساند بهتر است از انكه شانه زن بيگانه اي با مرد نامحرم برخورد كند......موفق باشيد...


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

سن مناسب براي ازدواج و لزوم مشاوره در ازدواج

جوان با دلمردگي به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماري مي نمايد؛ يا خواهان طلاق مي شود. از سوي ديگر اين مرد كهنسال براي ارضاي نيازهاي همسر جوانش مجبور به تظاهر به جواني و رفتارهاي نامناسب با سن خود مي شود و در نتيجه او نيز از مسير طبيعي زندگي خارج مي گردد و از نظر اجتماعي زبانزد خاص و عام مي شود. و در مجالس و محافل ممكن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگيرند و همه جا مجبور است وضعيت خود را توجيه كند. او براي كسب رضايت همسرش ،  چنانچه ثروتمند باشد به خريدن جواهرات و لباس هاي گران قيمت و خانه و اتومبيل متوسل مي شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقديم مي كند؛ ولي هيچيك از اينها او را ارضا نمي نمايد. عكس اين حالت يعني ازدواج زن پير با مرد جوان نيز همين وضع را خواهد داشت. بنابراين كساني كه قصد ازدواج دارند نبايد تحت تأثير پول، مقام اجتماعي، مقام علمي و ساير امتيازهاي ارزشمند، سن همسر آينده خود را ناديده بگيرند.

 ۲) جنبه فيزيولوژيكي: علاوه بر جنبه هاي رواني، ارضاي غرائز جنسي خود مسئله مهمي است. پيرمردي كه توانايي عمل جنسي او كاهش يافته و ازدواج وي با يك همسر جوان بيشتر جنبه ي صحبت و ديدار دارد، قادر نيست به غرايز جنسي همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدي " نزن جوان را تيري بر پهلو ، به كه پيري !".  واقعيت امر چنين است جواني كه در كنار پيري نياز به ارضاي غرائز جنسي دارد (و او توانايي اين كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگي در ازدواج چيز ديگري نصيبش نمي شود. بنابراين چنين ازدواجي به هيچ وجه فرجام خوبي نخواهد داشت و پايانش فساد و انحراف يا دلمردگي و آرزوي نجات از اين بحران خواهد بود.

سن مناسب براي ازدواج

 سن ازدواج در شرايط جغرافيايي و اقليمي مختلف متفاوت است؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پايين تر و در مناطق سرد و كوهستاني بالاتر است. مهم نيست كه فرد در چه سني بالغ مي شود؛ آنچه مهم است اين است كه دختر و پسر احساس كنند كه از نظر فيزيولوژيكي و رواني نياز به ازدواج دارند. تشخيص زمان مناسب ازدواج از سوي دختر و پسر تازه بالغ مشكل است . در اين مورد راهنمايي پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروري است. معمولاً چون دختران از نظر رشد بدني و رواني از پسران جلوترند و رشد آنان سريعتر است ، زودتر بالغ و براي ازدواج آماده مي شوند. به همين علت در اسلام سن تكليف دختران 9 و پسران 15 سال مي باشد.

 در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه چون اسلام دين جهان شمولي است ، بنابراين حداقل سن تكليف براي تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گرديده ؛ يعني در روي زمين مناطقي هست كه دختر در سن 9 سالگي بالغ است ولي اين بدان معنا نيست كه اين دختر 9 ساله بايد الزاماً ازدواج كند. ازدواج زماني واجب است كه شرايط آن از نظر فيزيولوژيكي، رواني ، فرهنگي و اقتصادي فراهم باشد و چنانچه انجام نگيرد فرد به گناه افتد. در ايران به طور عرف اكثر دختران بين 18 تا 25 سال ازدواج مي كنند. پسرها نيز در روستاها در سنين پايين تر و در شهرها بين 25 تا 30 و گاه تا 35 سال ازدواج مي كنند.

 تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايي و عوامل فرهنگي متفاوت است. گاه تفاوت سن تا 10 سال هم مشكلي ايجاد نمي كند. يكي از فرمول هايي كه در اين مورد پس از آمارگيري هاي سن ازدواج پيشنهاد شده ، آن است كه در سنين پايين تر ،  نصف سن پسر به اضافه 7 سال سن مناسبي براي دختر خواهد بود. ولي اين به هيچ وجه فرمول قطعي و يا استاندارد محاسبه شده اي نيست؛ آنچه در اين مورد مي توان به طور قطعي پيشنهاد نمود آن است كه بين سن زوجين تناسب منطقي و معمولي وجود داشته باشد.

 مشاوره ازدواج در ارتباط با سن

 بعضي از مراجعان به مشاوران اظهار مي دارند كه سن من 30 سال است آيا با مردي 50 ساله ازدواج كنم يا خير. گاه زنان جواني هستند  كه مي گويند از پيرمردها خوشم مي آيد و يا پيرمرداني اظهار علاقه مي كنند كه با دختر جوان ازدواج كنند و حتي بعضي ها معتقدند كه ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان مي كند.

 مشاوران در رابطه با مراجعاني كه براي ازدواج در مورد سن مشكل دارند ، بايد به روش هاي زير عمل نمايند:

1) دختر و پسري كه براي بار اول مي خواهند ازدواج كنند و بين 18 تا 30 سال دارند، اختلاف 5 تا6 سال مناسب است؛ يعني به علّت رشد سريع دختران، اگر پسر5 تا 6 سال بزرگتر باشد از نظر رواني و فيزيولوژيكي وضع مناسبي خواهد داشت.

 2) در مورد مرد و زني كه براي بار دوم ازدواج مي كنند. دو حالت وجود دارد. زن براي بار دوم و مرد براي بار اول ، و يا برعكس مرد براي بار دوم و زن براي بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر يك از حالت هاي فوق زندگي متفاوت است. ممكن است صحبت از داشتن فرزند قبلي باشد و شرايط اقتصادي و فرهنگي متفاوت ؛ به هر حال بايد وضعيت هر يك را به طور انفرادي بررسي كرد و اطلاعات لازم را در اختيار مراجع قرار داد.در مورد سن در ازدواج دوم اهميت مسئله به اندازه ازدواج اول نيست. ممكن است زن مطلقه اي با دو فرزند و 30 سال سن با مرد 45 ساله مجردي ازدواج كند و چون گرفتاري فرزندان او نيز به زندگي او اضافه مي شود، احتمال آن كه با همسرش كه گذشت كرده و با وجود فرزندانش حاضر به ازدواج با او شده ، با گذشت بيشتر بسازد و زندگي شاد و سعادتمندي  داشته باشند.

 3) از آنجا كه مرگ و مير مردان بيشتر ، و آمار زنان در بسياري از جامعه ها درصد بالاتري را حائز است؛ براي جلوگيري از فحشا و انحراف هاي جنسي بايد چاره اي انديشه شود. در جوامع غربي اصل آزادي جنسي با همه مفاسدش پذيرفته شده است؛ ولي در اسلام به علت اهميت تربيت فرزند و استحكام خانواده، اصل ديگري را در زناشويي مجاز دانسته اند و آن تعّدد زوجات مي باشد. تعّدد زوجات نيز به دو صورت است ازدواج دائم و ازدواج موقت. ممكن است مردي كه ازدواج كرده و زن مهربان و واجد شرايطي هم دارد ولي از روي بوالهوسي بخواهد ازدواج دوم كند، به مشاور مراجعه نمايد. در اينجا مشاور بايد او را در هر دو شرايط ( زندگي با زن اول و زندگي با دو زن) آگاهي دهد. و وضعيت او را به دقّت و از جهات مختلف: از نظر از دست دادن ملاطفت و عطوفت زن اول، از نظر فرزندان ( خواهران و برادران ناتني ) ، از نظر تأمين هزينه هاي زندگي، از نظر جنگهاي رواني مرتبط با زنان متعدد و بالاخره به هم ريختگي محيط گرم خانوادگي موجود به بهاي ارضاي هوس زود گذر هشدار دهد. بديهي است تصميم گيري نهايي پس از بصيرت كامل با مراجع خواهد بود. گاه قدرت هوس به اندازه اي است كه ممكن است با همه اطلاعات و بصيرت داده شده ، مُراجع از ازدواج دوم صرفنظر نكند. مشاور مي تواند پس از مواجهه او با ناملايمات بعدي باز هم او را با توجه به شرايط جديد راهنمايي نمايد.

 4) در صورتي كه زنها از قبل با علم و آگاهي ، شرايط چند زني مرد را پذيرفته و حاضر به ازدواج شده اند و مرد نيز شرايط لازم را رعايت كند، شايد مشكلي ايجاد نشود؛ ولي در فرهنگ ايراني مسئله تعدّد زوجات و نيز ازدواج موقت به عنوان يك سيره جاري پذيرفته نشده و اغلب كساني كه از اين روش استفاده كرده اند؛ اگر چه تمام جوانب شرعي را مراعات كرده اند، امّا علاوه بر نارضايي همسران ، مورد طعن و سرزنش ديگران قرار گرفته و زندگي شاد و با ثباتي نداشته اند. از آن جا كه مشاوران نيزاز فرهنگ عمومي تبعيت مي نمايند بايد به افرادي كه به اين سيره تمايل نشان مي دهند، اطلاعات لازم را بدهند و تمام پيامدهاي چنين اقدامي را به آنها گوشزد نمايند.

 ۵) در مورد زنان جواني كه از مردان پير خوششان مي آيد و يا پيرمرداني كه به خيال خود زن جوان مي گيرند تا جوان شوند، بايد نظرشان را از لحاظ فيزيولوژيكي و رواني با توجه به اصول علمي بررسي كرد و آنان را به نادرست بودن باورهايي كه در اين مورد پيدا كرده اند، توجه داد. مشاور بايد نظر دختر يا زن جواني را كه دوست دارد با پيرها ازدواج كند، به اين مسئله توجه دهد كه پيرمرد نه از نظر رواني و نه از لحاظ فيزيولوژيكي قادر به به ارضاي نيازهاي او نيست و فرضاً اگر چند صباحي نظر او را تأمين كند، در نهايت با مشكل مواجه خواهد شد و اين ازدواج عاقبت خوشي نخواهد داشت. دادن اطلاعات لازم در اين مورد احتمالاً نظر زن جوان را به طرف مرداني با اختلاف سنّ معقول تغيير خواهد داد. به هر حال دادن آگاهي و بررسي همه جانبه به مراجع بصيرت خواهد داد كه به گزينش مناسب بپردازد و تصميم  عاقلانه و مناسبي اتخاذ نمايد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

لزوم مشاوره ازدواج در رابطه با شغل همسر

مهمترين كمكي كه مشاور در مورد شغل همسر مي تواند انجام دهد ،  دادن اطلاعات لازم در مورد آن شغل و بررسي نگرش مـُراجع در رابطه با آن ، از جهت ميزان درآمد مورد نظرش و ... مي باشد.

دختراني كه به علت علاقه مفرط به يك شغل ممكن است تحت تأثير آن، ساير عوامل مؤثر در ازدواج را ناديده بگيرند ،  بايد مورد مشاوره قرار گيرند.

 در بسياري از موارد شغل شوهر و عدم اطلاع كافي دختر، موجب ازدواجي مي شود كه فرجام آن رضايت بخش نيست. در اين موارد مشاور بايد در زمينه شغل مزبور به مراجعي كه تحت تأثير شغل مرد قرار گرفته و مي خواهد با او ازدواج كند، اطلاعات كافي بدهد و به علاوه ساير عوامل مؤثر در ازدواج را نيز ( به همان اندازه كه شغل را مطرح مي سازد) مورد توجه قرار دهد تا مراجع با بصيرت تصميم گيري نمايد.

 بعضي از زنان از مشاغلي كه لباس خاصي دارند ، مانند لباس نظامي نيروي هوايي، دريايي، روحاني و ... خوششان مي آيد و تحت تأثير لباس مبادرت به ازدواج مي نمايند. در اين موارد مشاور بايد آنان را به ساير عوامل مؤثر در ازدواج توجه دهد تا تصميم گيري عجولانه ننمايند.

 در مورد چنين ازدواجي مشاور بايد اهميت عاملي را كه در نظر مراجع به صورت غير واقعي او را تحت تأثير قرار داده است، در حّد واقعي پايين بياوردو او را متوجه سن و اخلاق و ساير عوامل مؤثر در ازدواج نمايد تا عاقلانه تصميم گيري كند.

 مرداني هستند كه به طرف زنان شاغل مي روند و هدفشان از اين ازدواج حقوق و درآمد زن است كه به زندگي آنان كمك كند. مشاور براي اين قبيل مردان بايد هدف از ازدواج را تبيين كند و عدم توجه به ساير عوامل و عواقب آن را مطرح نمايد؛ به علاوه اين موضوع را كه ممكن است زن درآمد خود را در اختيار خانواده قرار ندهد با مـُراجع در ميان بگذارد. در موارد زيادي مراجع در تصميم خود تغيير مي دهد؛ ولي چنانچه مسئله درآمد زن برايش مهم باشد و ازدواج سرگيرد؛ احتمال زيادي وجود دارد كه نظر مرد تأمين نگردد و ناشادي بر زندگي حاكم شود.

مردان يا زناني كه به خاطر موقعيت شغلي همسر يا موقعيت شغلي پدر و همسر ، يا به خاطر رسيدن به هدف هاي شخصي و احساسي خود ، اقدام به ازدواج مي كنند؛ زندگي را به خاطر هدف هاي غير واقعي باخته اند. از جمله اين موارد:

- مرد يا زني كه با يك فرد جانباز به خاطر مزاياي مادي ، تحصيلي و يا اجتماعي او ازدواج مي كند و وقتي به هدفش رسيد ديگر همسرش براي او اعتباري ندارد.

- شخصي كه به منظور استفاده از اعتبار شغلي و موقعيت اجتماعي پدر دختر با او ازدواج مي كند.

- مردي كه به خاطر اشتغال براي گرفتن مجوز اقامت در يك كشور با يك زن خارجي ازدواج مي كند.

در اين قبيل موارد مشاور بايد آنان را به هدف هاي ازدواج و لذت بردن از زندگي زناشويي توجه دهد و با بررسي هاي همه جانبه با مراجعان، هدف انتخابي آنان را در جهت صواب تغيير دهد.

 - مراجعاني كه اظهار مي دارند شغل شوهر برايشان مهم نيست؛ بلكه آنچه مهم است فرهنگ و اخلاق است. مشاور بايد اين گونه مُراجعان كه به يك يا چند عامل مؤثر در ازدواج توجه دارند ،  به اهميت ساير عوامل توجه دهد و آنان را با عواقب ناخوشايند ناديده گرفتن ساير عوامل مواجه سازد.

خانواده هاي دو شغله

 كساني هستند كه پس از ازدواج براي كسب درآمدِ بيشتر به بيش از يك شغل رو مي آورند. گاه ممكن است زن و مرد هر دو داراي دو شغل باشند؛ چون اين خانواده ها بيش از حّد معمول تقّلا مي كنند ، اغلب خسته اند و فرصت رسيدگي به نيازهاي همسرشان را ندارند. اشتغال خانواده به بيش از يك شغل ، گاه به علت نياز است و گاه به علت علاقه به كار يا حرص به درآمد بيشتر. در صورت اول شايد علت موجه و براي رفاه خانواده قابل توجيه باشد؛ ولي در حالت دوم به هيچ وجه اشتغال ضرورت ندارد و موجب مي شود كه زندگي خانواده حالت سرد و بي روح داشته باشد و چه بسا كه به علل مختلف به ناسازگاري ها و ناهنجاري هاي ديگري نيز بيانجامد.

 مشاوران بايد در اين گونه موارد ، مراجعان خود را متوجه اين نكته سازند كه تلاش معاش نبايد هدف هاي زناشويي را  تحت الشعاع قرار دهد؛ زيرا كار و زحمت و كسب درآمد وسيله اي براي حصول به هدف هاي زناشويي است



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

فاصله سني چقدر مهم است

ازدواج پيوند بين دو انسان و دو خانواده است كه اجزاء اصلي و اساسي آن ، زن و مرد مي باشند و هر قدر بين اين اجزاء و عناصر هماهنگي ، تناسب و سنخيت بيشتري باشد. آن پيوند استوارتر ، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبير "فلسفه السنخيه عله الانضمام" ،  سنخيت و همتايي سبب جذب و پيوند است . به عكس ، هر چه اين تناسب و هماهنگي كمتر باشد، زندگي سست تر، تلخ تر، كم ثمرتر و ناپايدارتر خواهد بود. علم و تجربه گوياي آن است كه علت اساسي بيشتر ناهنجاري ها و ناسازگاري هاي زندگي زناشويي ، عدم تناسب و ناهماهنگي بين زن و شوهر است، بنابراين شناخت اموري كه موجب هماهنگي و تناسب  بين زوجين است ضروري و لازم مي باشد و به هيچ وجه نبايد اين مسئله را به بعد از ازدواج موكول كرد. يكي از امور مسئله تناسب و هماهنگي در سن زوجين است. لزوم تناسب سني از اطلاق آياتي مثل " فانكحوا ما طاب لكم من النساء " همسري مورد پسند و دلنشين انتخاب كنيد، استنباط مي شود. همچنين در روايات اسلامي به صراحت ، هم كفو بودن مطرح شده است. پيامبر اسلام مي فرمايد: با همسان و هم شأن خود ازدواج كنيد.

 مي توان گفت اسلام معيار و دلايل هماهنگي در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعيت هاي موجود در جامعه و استدلال هاي علمي در اين مسئله نظري بيفكند به راحتي پي خواهد برد كه همسر دلنشين و مورد پسند همسري است كه داراي هماهنگي و تناسب سني باشد. قابل توجه است كه كفو هم بودن از نظر سن، تفاوت در سن است نه تساوي ؛ زيرا اين تفاوت در آفرينش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.

 در مطلب ذيل ابعاد مسئله مورد نظر از ديدگاه علم و عرف مورد بررسي قرار گرفته  است:

 فاصله سني مناسب ميان زن و شوهر را مي توان 4)  3 سال در نظر گرفت. البته اين بدان معنا نيست كه اگر يكي دو سال به اين سنين افزوده و يا از آن كاسته شود، حتماً نبايد ازدواجي انجام گيرد. شايد بتوان گفت كه اگر تمام زمينه ها بررسي شده باشد و مشكل خاصي ديده نشود، مي توان فاصله سني را به ديده اغماض نگريست، ولي در عين حال بهترين و مناسب ترين فاصله سني 4)  3 سال است. طبيعي است كه اگر ساير شرايط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمي تواند موفق باشد.

 بارها با خانواده هايي مواجه مي شويم كه فاصله سني زوجين حتي به 25، 20، 15، 13 سال و سال هاي بين اين ارقام بالغ مي شود و با يكديگر مشكلات عديده اي دارند . ما دراينجا به بررسي معايب ازدواج هايي مي پردازيم كه فاصله سني بين زن و شوهر در آنها زياد است.

1)  مشكل عدم درك مطلوب يكديگر

 وجود فاصله سني زياد موجب آن مي شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبي يكديگر را درك نمايند. فردي با داشتن بيست سال سن بيشتر ، طبيعي است كه مي تواند از تجارب بيشتري برخوردار باشد يا لااقل مي تواند چنين احساسي داشته باشد. لذا اين مسئله زمينه اي فراهم مي كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد يا طرف مقابل بيش از اندازه احساس كوچكي نمايد و هميشه در حال اضطراب و تشويش باشد و بالاخره از اداره زندگي درمانده شود و همين مورد زمينه عدم تفاهم را به وجود مي آورد كه خود سبب پديد آمدن مشكلاتي عظيم در روابط زناشويي خواهد شد. اينان اغلب در وضع و موقعيتي هستند كه توافق روحي ندارند و نمي توانند مسائل و مواضع يكديگر را درك كنند.

2)  عدم تناسب در تواناييهاي جسمي

 وقتي كه فاصله سني بين زن و شوهر زياد باشد، هر يك در دوره اي از زندگاني به سر مي برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت هاي عمده دارند. مثلاً زني كه هفده  سال دارد ، در دوران جواني به سر مي برد و همسر او كه در 35 سالگي است، به مرز ميان سالي نزديك شده است. يكي غالباً فعال است و ديگري زودتر خسته و در اوقاتي منفعل مي شود، گاه اين خستگي و انفعال از طرف همسر جوان به خوبي مورد تجزيه و تحليل قرار نمي گيرد و به حساب كم كاري گذاشته مي شود، يا به عنوان شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت مطرح مي گردد، و وقتي كه با اين عنوان طرح مي نمايد، طبيعي است كه طرف مقابل احساس ناراحتي مي كند و ممكن است اين امر عاملي براي برانگيختگي او شود و در نتيجه محيط امن خانه تبديل به فضايي ناامن و غير قابل تحمل شود. در حالي كه مرد قصد شانه خالي كردن از مسئوليت را ندارد ولي از طرف همسرش متهم به تنبلي و بي مسئوليتي مي شود و از آنجا كه در چنين مواردي مرد تنبلي را نمي پذيرد، مجادلاتي در مي گيرد.

3)  انعطاف پذيري كمتر فرد بزرگتر

 وقتي دو جوان با يكديگر زندگي مي كنند ، به دليل جواني انعطاف پذيري بيشتري دارند. فرد در سنين پايين تر چون نهال جوان است، امكان تغيير فراواني را دارد. اما درختان ، مجال كمتري براي تغيير باقي گذاشته اند.

 همين امكان تغيير و تحول است كه ما را به ياد كلام گهربار پيامبر اسلام (ص) مي اندازد كه فرمود : بيشتر كساني كه به من ايمان آوردند، جوانان بودند.

 وقتي كه دو نفر جوان با هم ازدواج مي كنند ، براي دست يافتن به سازگاري تلاش مي كنند به نظر همديگر توجه مي كنند و خود را طوري تطبيق مي دهند كه مورد پسند ديگري واقع شوند و بدين ترتيب رضايت طرف مقابل را جلب نمايند، حال آنكه با افزايش سن، انعطاف آدمي كاهش مي يابد و همين امر در زندگاني مشترك معضل آفرين است.

۴)  پيدا شدن سوءظن

 گاه وجود فاصله هاي سني زياد باعث مي شود كه زوجين سوء ظن هايي نسبت به يكديگر پيدا كنند و ممكن است حتي نتوانند دلايلي هم براي اين گونه افكار ارائه نمايند.

 5)  عدم ارضاي غرايز

 يكي از اهداف ازدواج ، ارضاي غرايز است و اين خود مي تواند عامل مؤثري در تداوم زندگي خانوادگي باشد. اما در سنين بالا، به لحاظ غريزي افول مي نمايد، به نحوي كه زوجين نمي توانند موجبات رضايت يكديگر را در روابط زناشويي به نحو مطلوب تأمين نمايند و همين امر ممكن است موجبات درگيري را فراهم آورده ، محيط خانواده را متشنج كند. اين مسئله در موارد چشمگيري به بروز افسردگي در زنان جوان مي انجامد و در برخي از زناني كه خويشتندار و باتقوا نباشند، گرايش به انحرافات و لغزشها ديده مي شود.

 ۶) امر و نهي پيوسته ي فرد بزرگتر

 در چنين خانواده هايي فرد بزرگتر به دليل داشتن تجربه، خود را ملزم مي داند كه مدام به همسر خود امرو نهي كند و امر و نهي بيش از حد- كه هميشه مبتني بر حق نيست، بلكه سليقه نيز در آن سخت مداخله مي كند - موجبات ناراحتي همسر را فراهم مي آورد. فرد بزرگتر احساس مي كند كه بايد فرد كوچكتر را تربيت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگي كند، نه آنكه همسر وي نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهي و تربيت وي مبادرت نمايد. البته زن و شوهر بايد براي تكامل وتعالي يكديگر تلاش كنند و در مواقع ضروري به امر به معروف و نهي از منكر يكديگر بپردازند.

۷)  كمرويي با همسر

 يكي از مواردي كه در اين گونه خانواده ها ديده مي شود، اين است كه فرد كوچكتر دچار نوعي كمرويي رنج آور است و نمي تواند به راحتي مشكلات خود را با همسر خويش در ميان بگذارد. لذا حرف هاي ناگفته در اين خانواده ها بسيار است و مجال مناسبي براي طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجيده سنگيني مي كند و گاه به فضاي بيرون از خانه كشيده شده، براي ديگران مطرح مي شود و اين امر مورد قبول و پذيرش فرد بزرگتر نيست. زيرا او فكر مي كند كه همسرش اسرار خانواده را به بيرون از خانه برده ، براي اين و آن نقل مي كند و اين خود موجب بروز اختلافات تازه اي مي شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روي هم انباشته شده ، او را افسرده مي كند. در حالي كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك مي كند و او از اين كه همسري دارد كه به درد دلهاي وي گوش مي دهد، احساس آرامش مي كند، زيرا خوب شنيدن درد دلها بخشي از تسكين آلام است و بدين ترتيب فرد به پالايش رواني دست مي يابد. وجود چنين فضايي در خانواده ضامن سلامت و بهداشت رواني زوجين است. وجود كمرويي بسيار و رنج آور مانع بيان دردها شده ، چون تخليه رواني صورت نمي گيرد، سلامت رواني فرد كوچكتر در معرض خطر قرار مي گيرد. خانم جواني مي گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من هميشه با وي رودربايستي داشتم. از وي سؤال شد : تا كي با همسرت رودربايستي داشتي؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.

۸)  دادن امتيازات بيش از حد

 در اين نوع خانواده ها ، معمولاً مشكل ديگر اين است كه فرد بزرگتر براي اين كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگي تداوم يابد، بايد مدام به او امتيازاتي بدهد كه وي را به دوام زندگي دلگرم كند. اما هر كس قادر نيست كه مدام چنين امتيازاتي بدهد ، زيرا گاه دادن اين نوع امتيازها براي فرد بزرگتر غير قابل تحمل و يا غير ممكن مي گردد و بدين ترتيب از انگيزه طرف مقابل براي ادامه زندگي مي كاهد. از سويي طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خويش اطلاع يافته درصدد اخذ امتيازهاي بيشتري بر مي آيد و تقاضاهاي فراوان جواني پر انرژي و توانا ، اختلافات خانواده را تشديد و جو ناامني را بر خانه حكمفرما مي كند و بدين ترتيب خانواده اي نابسامان شكل مي گيرد كه كشمكشهاي ناشي از آن، از ارزش والدين در نزد فرزندان مي كاهد و در نتيجه تأثيرات تربيتي آنها را نيز كاهش مي دهد.

9)  ترس و ناامني

 در مواردي هم ديده مي شود كه فرد كوچكتر ، دچار ترس و و حشت مي شود و اين هنگامي اتفاق مي افتد كه مرد خانواده از سن و سال بيشتري برخوردار است.

 خانمي مي گفت با اينكه چند ماهي از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمي رسيد. وقتي از اختلافات خانوادگي و تأثيرات منفي آن بر روي فرزندانش سخن مي گفت، به تفاوت سني زياد خود با همسرش اشاره كرد و گفت : روزي كه ازدواج كردم سيزده  سال بيشتر نداشتم، در حالي كه شوهرم در آن روزها  سي ساله بود و من از ديدن او سخت دچار وحشت شده ، پيوسته از او مي ترسيدم و اين ترس و ناامني تمامي وجودم را پر كرده بود و تا زمان مرگ او نيز وجود داشت، اين ترس شديد همه ي آرامش مرا سلب كرده بود.

 پس اگر فاصله سني ميان زوجين زياد نباشد، اين گونه ترسها كمتر ديده مي شود.

10)  نتايج نامطلوب ديگر

 تفاوت سني زياد بين زوجين مشكلات ديگري نيز در پي دارد كه در دوره هاي پاياني زندگاني رخ مي دهد و از آن ميان مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:

 الف- احساس پشيماني

 در غالب موارد ، اين نوع ازدواجها با پشيماني همراه مي شود، زيرا مشكلات فراوان ناشي از اين نوع ازدواجها به قدري زياد و غير قابل تحمل است كه در اكثر موارد موجبات پشيماني را فراهم مي كند.

ب- بروز مشكلات غير منتظره

 پيدايي مشكلات غير قابل انتظار، پيامد نامطلوب ديگر چنين ازدواج هايي است. خانمي كه همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سني زيادي هم داشت، اظهار مي كرد : به دليل عدم درك يكديگر، زندگاني ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگاني اش با همسر بزرگتر از خود مي گفت: حالا كه او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمي كند و پيوسته به من مي گويد: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهايي كه به راه مي انداختي كاري كردي كه پدرم بميرد و در واقع تو پدرم را كشتي ومن هر چه مي گويم مرگ پدر به دعواهاي ما ربطي ندارد از من نمي پذيرد و با من سر اين موضوع درگيري پيدا كرده است، يعني تا وقتي كه همسرم بود ، با او دعوا مي كرديم و حالا پسرم جاي او را در دعوا و مشاجره گرفته است.

 ج- جرم زايي فرزندان

 مشكل ديگري كه در اين گونه ازدواجها ديده مي شود ، اين است كه امكان جرم زايي در فرزندان آنها بيشتر از مواردي است كه زوجين فاصله سني مناسبي با يكديگر دارند.

 د- طلاق

معضل ديگري كه گاه در خانواده هايي كه تفاوت سني زوجين زياد است ديده مي شود ، مسئله عدم تحمل يكديگر و وقوع طلاق است و در نهايت مي توان گفت كه مشكلاتي نظير عدم درك يكديگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذيري كافي و عدم ارضاي غرايز ، گاه به عنوان موانعي جدي بر سر راه تداوم زندگي تلقي مي شوند و طلاق كه مرگ اجتماع كوچك خانواده است ، رخ مي دهد.

 توجه

 با بررسي سن ازدواج در ميان قشرهاي مختلف و جوامع گوناگون در مي يابيم كه غالبا ًسن مردان در جريان ازدواج بيش از زنان است. آلن ژيرار مي نويسد : آگاهي هاي جمعيت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و مي دانيم كه بيشتر اوقات ، افرادي با هم پيوند زناشويي مي بندند كه از لحاظ سني به هم نزديك باشند. از اين رو تناسب سني را بايد به عنوان يك ضريب مهم همسان همسري كه در جامعه از اهميت والايي برخوردار است، در نظر بگيريم.

ديدگاه ديني

از نظر اسلام ازدواج كردن با تفاوت سني زياد ، امر نامشروعي نيست و آنچه در سنت پيامبر ديده مي شود، حكايت از مشروعيت اين نوع ازدواج دارد. كمالات پيامبر به عنوان انساني كامل به حدي بود كه به خوبي با حضرت خديجه (س) زندگاني كرد و در آن زندگاني معضلي به خاطر تفاوت سن و سال ديده نمي شد و از سوي ديگر خديجه (س) نيز زني با كمال و بي نظير بود. تمامي ثروت فراوان خود را در راه تبليغ اسلام صرف نمود و اولين زني بود كه به پيامبر ايمان آورد، در شعب ابيطالب با ديدن تمامي مشقت ها، به دليل علاقه اي كه به اسلام و پيامبر داشت، همه آنها را تحمل كرد و فاطمه (س) را براي پيامبر به يادگار گذاشت. پيامبر نيز به عنوان همسري باوفا هر گاه كه نام خديجه (ع) را مي شنيد اشك در چشمان مباركش حلقه مي زد، به نحوي كه اطرافيان آن حضرت ، تأثر او را به خوبي حس مي كردند.

 نتيجه آن كه فقط كساني مي توانند در اين نوع ازدواج ها موفق باشند كه از رفتار پيامبر (ص) و خديجه (ع) به خوبي متأثر باشند.

 امام صادق ( ع ) مي فرمايند :

 العارفه لاتوضع الا عندالعارف

 زن فهميده ي فرزانه بايد در كنار مرد فهميده قرار گيرد نه غير آن .

 در پايان تأكيد مي كنيم كه ضمن رفع مشكلات چنين خانواده هايي از طريق مشاور خانواده بايد به دختران و پسراني كه قصد ازدواج دارند ، آموزش داد كه فاصله سني بين آنان بين سه يا چهار سال و حداكثر هفت سال باشد و اين چيزي است كه بايد در موقع راهنمايي قبل از ازدواج براي آنان تشريح نمود تا دريابند كه با فاصله سني كمتر ، مشكلات كمتري خواهند داشت، مشروط بر اين كه به ساير جنبه هاي لازم براي ازدواج موفق نيز توجه كافي مبذول دارند.

تذكر

شايد يكي از خوانندگان اين مطلب شما برادر يا خواهر گرامي باشيد كه تفاوت سني زياد با همسر خود داشته باشيد و ذهن شريفتان مشغول گردد كه اين مشكلات در زندگي ما هم بروز خواهد كرد. پس چه بايد كرد و راه حل چيست؟ نگران نباشيد ، زيرا شما با پيامدهاي تفاوت سني زياد آشنا شده ايد و با اراده و كسب راهنمايي مي توانيد از بروز مشكلات جلوگيري نماييد.

انشاءا



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت يكديگر و به نيت ازدواج

روان شناسان معتقدند، ميل و كشش به جنس مخالف از نظر فيزيولوژي يك نياز طبيعي، فطري و رواني است. آنان مي گويند در تمام فرهنگها و كشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولين نگاه و گرايش را به سوي جنس مخالف ابراز مي كنند. اما مرز اين كشش در هر فرهنگي تعريف شده است، براي مثال در جوامع غربي و ساير جوامع غير مسلمان ارتباط ميان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شكلي از اين ارتباط مورد پذيرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در كشورهاي مسلمان و برخي فرهنگها اين ارتباط محدود است و در مواردي به فضاي سياسي و اجتماعي جامعه بستگي دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ي ما چگونه است؟

 در گذشته هاي نه چندان دور ارتباط بين پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پايين بود ارتباطات به شكل وسيع نبود، از اين رو كنترل بيشتري بر جوانان صورت مي گرفت، اما واقعيت اين است كه بسياري از جوانان امروز در ارتباط هاي خود به ازدواج فكر نمي كنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسايل اقتصادي، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتي، فراگيري اطلاعات و دانش و پديده جهاني شدن كه مبتني بر ارزشهاي ديني نيست،  احساس دو گانه اي را در اين نسل پديدار كرده است.

 يك صاحبنظر در اين باره مي گويد: غرايز احساسي عاطفي و اخلاقي جوان برگرفته از فضيلت هاي نهفته در ذات اوست كه با نكات متعالي و دستورات حيات بخش اسلامي مي تواند مورد سنجش عميق قرار گيرد. آنچه كه جوان متهور و متحول امروز ايران طلب مي كند، مسلماً آشفتگي ها و نابساماني هاي غربي نيست. وظيفه ي والدين ، مربيان و مسئولان است كه  در زمينه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فكر و اخلاق اجتماعي آنان را مدنظر قرار دهند و بر اين محور كه بسيار حساس و پيچيده است، برايشان تعيين تكليف كنند. اگر فرهنگ ازدواج صحيح را به جوان آموزش ندهيم، غرايز جواني او ممكن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بيراهه بكشد.

 اما آيا ارتباط بين دو جنس هميشه به پيوندهاي عاطفي و صميمانه منجر مي شود؟ آيا اين نوع ارتباط نمي تواند به زمينه هاي علمي، فرهنگي  و ... محدود باشد؟ يك صاحبنظر در اين باره مي گويد:

«از آنجا كه در جامعه ما نگاه دوگانه اي نسبت به اين مسئله وجود دارد، نتوانسته ايم به تعريف قابل قبولي در اين باره برسيم به همين دليل نوع نگاه به دو جنس مخالفي كه كنار يكديگر قرار مي گيرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نيت همراه است و به معناي ناخوشايند موضوع يعني دوست دختر و پسر تعبير مي شود. در حالي كه مي توان به جوانها آموزش داد كه مباحثه و مكالمه با يك غير همجنس در صورتي كه بر محوري صحيح انجام گيرد، شايد حتي مزيت اخلاقي و اجتماعي و شخصيتي براي او و جامعه در برداشته باشد.»

چرا ارتباط ناسالم

برخي كارشناسان تربيتي تحليل اينگونه رفتارها و تفكرات را به اِعمال محدوديت هاي غير منطقي به جوانان نسبت مي دهند و مي گويند كه وقتي جوان عرصه را بر خود تنگ ببيند و نتواند خود را از نظر عاطفي و اخلاقي با محيط تطبيق دهد و مربيان، معلمان و برنامه ريزان نهادهاي آموزشي و تربيتي نيز نتوانند به احساسات و تمايلات منطقي و احساسي او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه مي برد و سعي مي كند چيزهايي را كه طي سالهاي زندگي از او دريغ شده است به هر ترتيب ممكن حتي با هنجارشكني به دست آورد.

 عده اي نيز تنگناهاي اقتصادي ، گسترش ارتباطات، فردگرايي و بي تفاوتي به ارزش ها را دليل اين گونه رفتارهاي اجتماعي مي دانند و معتقدند اين دلايل موجب شده بسياري از جوانان امروزي نسبت به ازدواج ديد مثبتي نداشته باشند و به نوعي از زير مسئوليت تشكيل خانواده شانه خالي كنند. يك روان شناس در اين باره مي گويد:

 «متأسفانه مشكلات مالي و تصويب قوانيني كه به نوعي حقوق زنان را در جامعه تضمين مي كند از عواملي است كه موجب شده پسران زير بار ازدواج نروند. از سوي ديگر بسياري از جوانان در اين زمانه ترجيح مي دهند خوش باشند. از اين رو به ازدواج با نگاه منفي مي نگرند اما از آنجا كه زن و مرد هر دو به هم نيازمندند و رفع نيازهاي عاطفي و احساسي آنان در حال حاضر از طريق ازدواج به سختي امكان پذير است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستيم.»

 اين روان شناس دليل اين گونه نگرش نسل جديد به ارزشها را بي توجهي مسئولان به نيازهاي جوانان مي داند و مي گويد:

 «از آنجا كه در موقع بحران نتوانستيم مسائل روز را به موقع هنجاريابي كنيم اغلب جوانان امروزي اين حق را براي خود قائل شده اند كه به سوي رفتارهاي فرد گرايانه گرايش يابند و هنجارهاي اجتماعي را ناديده بگيرند.»

 وي سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقي، رواج بي بندوباري، پريشاني و بي ثباتي احساس و عواطف را از عواقب بي حد و حصر ارتباط جنس ها نام مي برد و مي گويد:

 «اگر اينگونه ارتباطات به عادت تبديل شود ديگر چيزي به نام هسته يا كانون خانواده شكل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا مي رود، جنس ها نسبت به هم بي اعتماد و بي تفاوت مي شوند و در نهايت خانواده اي شكل نمي گيرد و به اين ترتيب شاهد گسترش بسياري از مسايل رفتاري، ناهنجاري هاي اخلاقي و حتي بهداشتي در جامعه خواهيم بود. اينجاست كه نقش كارشناسان علوم ديني و تربيتي در هنجاريابي و جايگزيني هنجارهاي متعادل و مرام تربيتي صحيح و متعالي كه مورد پذيرش خانواده، فرد و نهادهاي اجتماعي باشد روز به روز آشكارتر مي شود.

 ديدگاه اسلام

 به طور طبيعي زن و مرد به عنوان دو پيكره جامعه انساني به زندگي مشترك با يكديگر نيازمندند . در شرع نيز به پيوند ميان اين دو سفارش بسيار شده است، از اين رو اخلاقي ترين، معنوي ترين و انساني ترين جلوه پيوند زن و مرد در ازدواج تجلي پيدا مي كند و هر نوع رابطه (جنسي) كه خارج از قانون ازدواج باشد، مشكلات متعددي را از لحاظ اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي به بار مي آورد.

 در جوامع غربي كه پايه هاي اخلاق ديني و مذهبي سست و ضعيف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانين و هنجارهاي موجود تجاوز مي كند . به طوري كه ارتباط آزاد دختران و پسران به شكل طبيعي و غريزي جريان دارد و از اينجاست كه ريشه هاي فساد اخلاقي شكل مي گيرد و بنياد اجتماعات بشري را متزلزل مي كند.

 اما اسلام چه حد و مرزي براي ارتباط بين زن و مرد قائل است؟

 خداوند در قرآن مي فرمايد: زنان پليد براي مردان پليدند و مردان پليد براي زنان پليد و زنان پاك براي مردان پاك هستند و مردان پاك براي زنان پاك . اينان از آنچه درباره ي ايشان مي گويند بركنارند ، براي آنان آمرزش و روزي نيكو خواهد بود. ( نور / 26)

 از ديدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صميمي ميان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعايت موازين اسلامي و حفظ حجاب ظاهري و دروني در عرصه هاي علمي و مشاركت هاي اجتماعي قابل قبول است. اما خارج از اين چارچوب براي ايجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت يا دائم را توصيه مي كند. از اين رو در اسلام رابطه دوستي بين دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعايت ضوابط اسلامي منعي براي اين ارتباط نيست و چه بسا اينگونه ارتباطات زمينه ساز دوستي هاي فكري ، معنوي و عقلي هم بشود.

 اما وقتي جوانان تن به ازدواج دائم نمي دهند و جامعه قدرت پذيرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، براي پاسخ به نياز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه بايد كرد؟

 خداوند در اين باره مي فرمايد : به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامني ورزند كه اين براي آنها پاكيزه تر است ، زيرا خدا به آنچه مي كنند آگاه است و به زنان با ايمان بگو كه ديدگان خود را از هر نامحرمي فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه از آن پيداست.... ( نور / 30 و 31)

 و در ادامه مي فرمايد : كساني كه وسيله ي زناشويي نمي يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بي نياز گرداند... ( نور 33 )

 اساس هر نظمي در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر مي گردد. اگر اين نظم برقرار نشود جامعه به سوي انحطاط مي رود. مشكل اين است كه ما در بسياري از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادي از غرب الگو گرفته ايم كه اين مورد موجب بسياري از ناكامي هاي اقتصادي و فاصله طبقاتي و فقر در جامعه شده است، در حالي كه اگر موازين الهي و اسلامي در جامعه پياده شود، شاهد اين بحرانها نيستيم. يك جوان وقتي عدالت اسلام را ببيند، خودش مي خواهد روابط آزاد نداشته باشد و اين قيد را با طيب خاطر مي پسندد. اين يك اصل رهايي بخش است كه نبايد با جنس مخالف ، ناسالم برخورد كنيم. در عين حال جامعه نيز بايد بسترسازي كند تا شرايط ازدواج دائم فراهم شود. اما در يك كلام براي حل بحران هاي اجتماعي ، راهي جز بازگشت به مباني سنتي و سنت هاي اصيل ديني نداريم



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

كليد قلب همسرم

وقتي كه راجع به دوستان قديمي اش صحبت مي كند، با دقت گوش دهيد، آن دوستان براي او خيلي

عزيز هستند و او با شما بخشي از گذشته اش را كه براي او مثل گنج است، قسمت مي كند.

 به او كمك كنيد آن چه را كه مورد علاقه شماست بياموزد.

 وقتي راجع به او صحبت مي كنيد، وي را بالا ببريد (به او شخصيت دهيد) و هرگز او را كوچك نكنيد. 

براي او چتري بخريد و آن را در جايي بگذاريد كه او بتواند آن را پيدا كند.

 اگر با بچه ها مشغول بازي كردن است ، تو هم به آن ها ملحق شو و به او اجازه بده كه با آنها، بازيهاي

پر صدا بكند. اگر اين كار او را شاد مي كند، حرفي نيست.

 تنها بيان كردن مسئله اي درست در مكاني درست هنر نيست، بلكه خودداري از بيان مطالب مسئله

ساز در موقعيت هاي نادرست هنر است.

 آقايان :

 شما بايد براي همسرتان آن طور آماده شويد كه دوست داريد او براي شما آماده شود.

 بعضي از زنان تصور مي كنند كه مردان، آن ها را براي كامجويي مي خواهند، اين تصورات را در هم

شكنيد.

 بيشتر زنان به خاطر احساس رضايت مي خواهند كار كنند، زيرا بيكاري، بطالت و افسردگي مي آورد.

 كمتر زني كه نيازهاي عاطفي و مالي او بر آورده مي شود، نياز به كار كردن در خود مي بيند.

 تفكر« شوهر خداي دوم در عصر توسعه و فرهنگ»، جواب نمي دهد. دوباره سنجي بعضي از باورها لازم

است.

 مشكلات شغلي خود را با همسرتان در ميان بگذاريد اگر نتوانست راهنماييتان كند، حداقل شرايط شما

را درك مي كند.

 اگر كار مي كند سعي نكنيد از ميزان درآمدش مطلع شويد، اجازه بدهيد كم كم خودش راه شريك شدن

در مخارج زندگي را مي آموزد.

 گاهي اجازه بدهيد كنترل تلويزيون را او در دست بگيرد، در اين صورت احساسش به شما بهتر مي شود



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۲ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پست مشاوره 14

خانم: ف

سلام :اگه يه نفر دركش از زندگي با خيلي از مردم تفاوت داشته باشه و همرنگ جماعت نباشه چطوري بايد با دنياي اطرافش كنار بياد؟ مثلا واسه ازدواج آرماني فكر كنه در صورتي كه نتونه با كسي بجز فاميل ازدواج كنه و پسرهاي فاميل حتي 5 درصد از درك و شعوري كه واسش مهمه رو نداشته باشند.
ملاك اصلي اون خانم براي همسر آيندش داشتن درك و شعوره نه ظاهر نه ماديات و نه حتي تحصيلات بالاتر از خودش. از طرفي هم خود اون خانم رو همه به عنوان يه دختر عاقل و فهميده ميشناسند؟


سلام :اگه دركش اززندگي خيلي متفاوت باشه بايد طرف مقابلش را قانع كنه كه نميتواند با اوسازگاري داشته باشد ديگردوران ازدواج فاميلي كه به اصرار خانواده صورت بگيرد خيلي كم رنگ شده است و بيشتر نظره دختررا ميخواهند واز او مي پرسند اگربا اكراه صورت بگيرد باعث ميشه دوطرف در زندگي موفق نخواهندشد اگردختر فهميده و منطقي هست ميتواند از راه منطق و با اوردن دلايل قانع كننده خانواده و فاميل را توجيه كنه كه ملاكم براي زندگي اين موارد است كه در پسرهاي فاميل مشاهده نميكنم  چون نميخواهم زندگيم تباه كنم /موفق باشي



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۲ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پست مشاوره 13

اقاي م

سلام

آيا ازدواج يك فرد ازنوع تيپ شخصيتي ( آ ) با تيپ شخصيتي ( ب) مشكلي ايجاد خواهد كرد يا نه ؟ يا اينكه دونفربايستي ازيك تيپ باشند؟


سلام : سوالي كه مطرح كردي حقيقتش جوابش نظرشخصي من است معمولا تاحالا نديدم كسي به تيپ شخصيتي توجه كنه الاشخصي كه روانشناسي خونده باشه از اين تيپ هاي شخصيتي اطلاع داره وشايد براي انتخاب شريك زندگي اينها را مدنظرداشته باشه بنظرم اگه مردتيپ شخصيتي(آ) باشه و زن تيپ شخصيتي(ب) باشه اشكالي نداره بنظرم زن ميتونه رفتار مرد راكنتزل كنه چون تيپ ب افرادي ارام و خونسرد هستند و اضافه كنم چون زنان جزنگرهستند ميتونن رفتارهاي مرد را جزبه جز تغيير ياكنترل كنند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پست مشاوره 12

خانم:نازنين

سلام من دختر22ساله هستم ازتوجمع بودن بدم مياداصلااعتمادبنفس ندارم ازجمع زنانه هم بدم مياد مثلاباشگاه كه ميرم به طرزدوندنم مسخره ميكنن نميتونم تمركزكنم حركاتم خوب برم موجب خنيدن ميشم وصداوحركات منفي به گوشم ميخوره بازاركه ميرم نميتونم انتخاب كنم ميترسم چيزي بخرم بگن چه بدسليقه  هميشه تنهام عروسي رفتن برام مكافات داره من چكاركنم نه ميتونم رابطه عاشقانه برقراركنم يا با كسي حفظ كنم؟


سلام:چرا خودت را دست كم ميگيري و خود را كوچيك ميكني هميشه به خودت متكي باش چكاردوستات داري بذار مسخره كنن مطمئن باش درخيلي چيزها از اونا بهترهستي پس خودت رابشناس(كشف كن)به هرچيزي كه علاقه داري باسليقه خودت بخراگرگفتن بدسليقه ي باقاطعيت جواب بده اين سليقه و علاقه ي من است مردم عادت دارند هميشه ايرادبگيرندپس مانبايدخودمان را به خاطر ايراد گرفتن ديگران ببازيم اعتماد بنفس خود را تقويت كن گذشته اي خودت را بپذيروآينده ات را متحول كن بايد بدانيدگذشته را نمي توان تغييرداداما آينده هنوز آفريده نشده است آينده چيزي نيست جزانديشه هاي شما پس تلاش بكن درباره ي اهدافت باخودصحبت كن واهداف بايد واقعي ومعقول باشند نه بلندپروازانه كه رسيدن به آنها ممكن نباشدونه پيش پا افتاده كه ارزش كوشيدن نداشته باشندتصميم گرفتن را تمرين كن هميشه درجمع نظربده هنگام دست دادن جدي باش و بلند وجدي حرف زدن را تمرين كن درمورد ايجادرابطه دوستان جديد بياب ولي دوستان خوب و ازايجادرابطه دوستي يا عشقي با جنس مخالف اجتناب كن چون بجز سرخوردگي و گمراهي نخواهد بود/موفق و پيروز باشي 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۱:۳۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)